Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5802 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
mindestens viermal in der Woche U کم کمش چهار بار در هفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Woche {f} U هفته
Wochentags <adv.> U روزهای هفته
einmal in der Woche U یکبار در هفته
Alltag {m} U روز هفته
eine Woche bangen Wartens U یک هفته انتظار با نگرانی
Montag {m} U دوشنبه [روز اول هفته]
Tage wurden zu Wochen. U روز هاتبدیل به هفته ها شدند.
für ... Wochen ausleihen U برای ... هفته قرض گرفتن
Werktags <adj.> U روزهای کار هفته [دوشنبه تا شنبه]
Schönes-Wochenende-Ticket {n} U بلیط ارزان برای آخر هفته
Karwoche {f} U هفته مقدس [قبل از عید پاک]
Er entwich vorige Woche aus dem Gefängnis. U او [مرد] هفته پیش از زندان گریخت.
Vorige Woche haben sie in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Vorige Woche wurde in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Die Reservierung ist für Montag nächster Woche. U رزرو برای دوشنبه هفته آینده است.
Ich freue mich schon aufs Wochenende. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Sie müssen das mindestens 2 Wochen im Voraus bekanntgeben [ankündigen] . U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Wie viel pro Stunde [halben Tag,Tag, Woche] ? U ساعتی [نصف روز. روزانه. هفته ای] چقدر قیمتش است؟
Meine Schwester kam voriges Wochenende mit ihrem zahlreichen Nachwuchs zu Besuch. U هفته پیش خواهرم با فرزندان بیشمارش آمد برای دیدار.
Schauen Sie nächste Woche wieder rein, wenn es heißt Happy Hour . U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
Gott sei Dank, es ist Freitag! U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Könnt Ihr dieses Wochenende auf den Hund aufpassen? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
vier U چهار [شماره]
Querstraße {f} U چهار راه
Viereck {n} U چهار گوش
Viereck {n} U چهار ضعلی
Viereck {n} U چهار پهلو
aller Augen {pl} U چهار چشمی
Schemel {m} U کرسی [سه یا چهار پایه]
Stuhl {m} U کرسی [سه یا چهار پایه]
Hocker {m} U کرسی [سه یا چهار پایه]
Vier Monate alt. U چهار ماهه [است] .
0,42 [Null Komma vier zwei] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
die vier Grundrechenarten {pl} U چهار عمل اصلی [ریاضی]
Grundrechenart {f} U چهار عمل اصلی [ریاضی]
zu viert verreisen U چهار نفره سفر کردن
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
rund um die Uhr U بیست و چهار ساعته [شبانهروزی ] [روز و شب ]
Tag und Nacht U بیست و چهار ساعته [شبانهروزی ] [روز و شب ]
Raute {f} U چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
ebenes Viereck {n} U چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
Barhocker {m} U چهار پایه مخصوص پشت بار
Aus der Ehe gingen vier Kinder hervor. U این زناشویی ناشی چهار بچه شد.
Adventssonntag {m} U هر یک از چهار یکشنبه پیش از میلاد مسیح
Das [Gesamt] werk umfasst 4 Bände. U این کتاب چهار جلد است.
Advent {m} U هر یک از چهار یکشنبه پیش از میلاد مسیح
rüsten U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
ein Gerüst aufstellen U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
Er stürzte das Bier in vier Zügen hinunter. U او [مرد] آبجو را با چهار تا جرعه طولانی قورت داد.
Verkehrsinfarkt {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
totaler Stau {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Stillstand {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Verkehrskollaps {m} U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
Häuserblock {m} U بلوک خانه ها [که با چهار خیابان متقاطع محدود شده اند]
Karree {n} U بلوک خانه ها [که با چهار خیابان متقاطع محدود شده اند]
Nach vier Stunden Fahrt wurde Faramarz müde und bat Mariam, ihn am Steuer abzulösen. U پس از چهار ساعت رانندگی فرامرز خسته شد و از مریم خواست با او عوض کند.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com